محل تبلیغات شما



این روزا بیشتر یاد اون روزا میفتم که آهنگ توراست میگی مرتضی رو با گوشی خواهرم گوش میدادم تا وقت بگذره و ساعت دوازده بشه که باهم سریال سوپرنچرال ببینیم :)) اون روزایی که دم دمای به بلوغ رسیدنم بود و هنوز بچه بودم. بچه ای که بچگی بلد نبود! الانم به رسم اونموقع ها، ویس توراست میگی تو گوشمه و میرم که بعدش سوپرنچرال رو ببینم. خیلی عجیبه این روزا.
من اینجا درست مثل یه پرنده زخمی افتادم آدما بی تفاوت رد میشن بعضیا یه نگاه میکنن میگن پرنده اس دیگه، تهش می میره آره خب. تهش مرگه. ولی من الانه که دارم درد میکشم درد نبودنتو می کشم پنجاه و چهار دقیقه گذاشته از بیستم مرداد هفتمین سالیه که امروز واسم یه حال دیگه ست. پارسال خون گریه می کردم بیست مرداد!واسه اینکه نتونستم برم مشهد یکی با طعنه گفته بود لیاقت نداری که نمی طلبت! از اینکه نمی طلبید نه، ولی از اینکه دوست نداشتنِ منو جار زده بود، پر بودم از بغض و
نمیدونم قراره چی بشه داداشم بیشتر از دو هفته ست با خانواده قهره شده یه آدم دیگه که اصلا هم قابل تحمل نیست.حس میکنم دیگه نمیشناسمش انگار دیگه دوست ندارم برم بغلش کنم.قربون صدقه ش برم.با هم فیلم ببینیم.تا صبح بیدار بمونیم و تو اینستا بچرخیم.مسخره بازی در بیاریم و الکی بخندیم. همه این چیزا تا همین دو هفته پیش جزو زندگیمون بودن .ولی حالا. یهو همه چی عوض شده نمیدونم مشکل کارمون کجا بوده؟ اصلا چی شد که یهو تصمیم گرفت باهامون حرف نزنه؟مگه چیکار
یه روزیم میرسه که حسرت هیچی به دلم نمونه که غبطه داشته های دیگران رو نخورم که مامان رو بدون هیچ نگرانی ببرم دکتر بعد بدون دغدغه بریم سفر یه روزی میرسه بالاخره که هرچقدر دلم میخواد کتاب سفارش بدم خرید کنم،هدیه بخرم،نذر کنم. میرسه یه همچین روزی که تو سرما پیاده روی نکنم از دانشگاه تا ایستگاه اتوبوس از ملک تا سینما از مخابرات تا دانشگاه از بهشت زهرا تا عوارضی قم باید یه کاری کنم باید بتونم تغییر بدم این چرخه ی نداری ریه روزیم میرسه که حسرت هیچی به دلم نمونه
داشتم خاطرات و یادداشت هام رو مرور می کردم که یادم بیاد جمعه ۲۹ دی ۹۱ من کجا بودم و چیکار می کردم؟ هیچی پیدا نکردم و هیچی یادم نیومد به غیر از اینکه درگیر افسردگی و وابستگی های دوران بلوغ بودم، با دغدغه های عجیب و نه چندان جدی البته الانم همینم فکر می کردم نوجوونی رو بگذرونم، تموم میشه این احساسات ضد و نقیض. ولی الان فقط واسه خودم متاسفم همیشه اعتقاد داشتم از همسن و سالای خودم جلوترم، اما حالا می بینم که همون همسن و سالها، دارن میرن سر خونه زندگی، یا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ای کاش کلاغه برسه به خونش !!!!!