داشتم خاطرات و یادداشت هام رو مرور می کردم که یادم بیاد جمعه ۲۹ دی ۹۱ من کجا بودم و چیکار می کردم؟ هیچی پیدا نکردم و هیچی یادم نیومد به غیر از اینکه درگیر افسردگی و وابستگی های دوران بلوغ بودم، با دغدغه های عجیب و نه چندان جدی البته الانم همینم فکر می کردم نوجوونی رو بگذرونم، تموم میشه این احساسات ضد و نقیض. ولی الان فقط واسه خودم متاسفم همیشه اعتقاد داشتم از همسن و سالای خودم جلوترم، اما حالا می بینم که همون همسن و سالها، دارن میرن سر خونه زندگی، یا هوای دوازده سالگی
نبودنت درد میکنه!
اصلا حس خوبی ندارم...
تموم ,هیچی ,های ,یادم ,همسن ,نوجوونی ,می کردم ,همسن و ,الان فقط ,ولی الان ,نقیض ولی
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت